خاطره

در این شب سرد در این شب تار

به یاد خاطره هایت نشسته ام بیدار

در این غم دل در این دم زار

تمام عشق تو را چنگ می زند به دلم دیوار

دوباره رفته است دلم به آن شب هار

هوای عشق تو بود و نگاه جاذب یار

ستاره میریخت به رویمان انگار

در آن دل کوه بر آن همه آوار

گذشت پیرزنی و همسرش به کنار

شنیدم که گفت جوانی ام را به یاد بیار

به من بگو چه شد در آن حوالی کار

جرقه زد به دلم عشقت یک عشق تمام عیار...










هوای بارانی

زیر باران رفتم عشق را میجستم در هیاهوی غریبانه ی تنهایی من عشق من گم شده بود...جستنش آسان بودزیر این سقف بلندزیر رگبار غم آلوده ی این شهر غریب...